زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفتهاى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]
روز چهارم رفتیم برای غربالگری تیرویید. متصدی پذیرش آزمایشگاه گفت: نام بیمار؟ گفتم بیمار خودتی و هفت جد و آبادت! (البته توی دلم) جواب دادم : محمد امین
پرسید نام پدر؟
یک لحظه کپ کردم، آمدم به عادت این 20-25 سال بگویم یوسفعلی، یک لحظه مکث و انگار توی دهانم مزمزه اش کنم، با تردید که نکند طرف متوجه ضایع بازیم بشود، گفتم : مهدی!
ورود به بخش مدیریت